Friday, September 15, 2006
Previous Posts
- وقتی داشتم خونه رو برای یک سفر طولانی ترک میکردم،...
- یکی بود یکی نبود برعکس یکی نبود و آن یکی بود
- رود، راهی به دریا میگشاید پرپیج، پرتاب و تر...
- روبرویم بنشین اگرچه مرا جسارت نیست...
- «جای من خالی است جای من در میز سوم در کنار پنج...
- هی باد باد تو کی مرا سوار بال خودت میکنی؟
- ماه روشنیاش را در سراسر آسمان میپراکند و لکهه...
- آخر شب روی صندلی خسته مینشینم و فکر میکنم از ...
- «بر میگردم با چشمانم که تنها یادگار کودکی منن...
- وقتی شقیقههایم از تحمل زخمهای کهنه تیر میکشند...
2 Comments:
va to raftan ra che ma'na mikoni parandeye koochak?
raftan zate adamist, anche bar jay mandanist, omid be hozoore bi hozoore donyavist.
حرفهای ما هنوز نا تمام
تا نگاه می کنی : وقت رفتن است
باز همان حکايت هميشگی
پيش از آنکه با خبر شوی
لحظه عظيمت تو ناگزير می شود
آی ...ای دريغ و حسرت هميشگی
....!ناگهان چقدر زود دير می شود
Post a Comment
<< Home