خاطرات آزاده
Wednesday, September 06, 2006
روبرویم بنشین
اگرچه مرا جسارت نیست...
posted by Azadeh at
12:35 PM
0 Comments:
Post a Comment
<< Home
About Me
Name:
Azadeh
Location:
Vancouver, British columbia
View my complete profile
Previous Posts
«جای من خالی است جای من در میز سوم در کنار پنج...
هی باد باد تو کی مرا سوار بال خودت میکنی؟
ماه روشنیاش را در سراسر آسمان میپراکند و لکهه...
آخر شب روی صندلی خسته مینشینم و فکر میکنم از ...
«بر میگردم با چشمانم که تنها یادگار کودکی منن...
وقتی شقیقههایم از تحمل زخمهای کهنه تیر میکشند...
دوستت دارم پدر
من دوست دارم بروم آهسته آهسته زیر باران و تماشا...
«شب رفته است لبخند رفتهاست و تو و میهمانان ...
در میوهچینی بیگاه، روءیا را نارس چیدند و تردید ا...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home