Saturday, September 02, 2006
Previous Posts
- هی باد باد تو کی مرا سوار بال خودت میکنی؟
- ماه روشنیاش را در سراسر آسمان میپراکند و لکهه...
- آخر شب روی صندلی خسته مینشینم و فکر میکنم از ...
- «بر میگردم با چشمانم که تنها یادگار کودکی منن...
- وقتی شقیقههایم از تحمل زخمهای کهنه تیر میکشند...
- دوستت دارم پدر
- من دوست دارم بروم آهسته آهسته زیر باران و تماشا...
- «شب رفته است لبخند رفتهاست و تو و میهمانان ...
- در میوهچینی بیگاه، روءیا را نارس چیدند و تردید ا...
- جای یک چارگوش سپید جای یک میخ کوچک و تیز مانده ر...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home