
هی قاصدک
صبور باش
آنگاه که روزهایت
ره به جایی نمیبرند
آری صبور باش
انگاه که باد باز لج میکند و
تکههایت را
بیرحمانه به دورترین نقاط بیسامان میبرد
صبور باش
هی قاصدک
آنگاه که گردباد و طوفان بتوفد
خورشید را به یاد آر
که او همواره دارد در جایی میدرخشد
همه چیز درست میشود زود
و تو دوباره شروع میکنی.
این که خوب است
نمیدانی
هنوز گلهایی هستند که مردم حتی
نامشان را هم نمیدانند
ولی مردم تو را دوست دارند
مردم قاصدک را میشناسند.
میدانی؟
من و تو شبیهیم
ما به هم شباهت داریم
شباهتمان به تمام خوابهاییست که دیدهایم
اینجا هم باد گاهی میوزد
و تکههای سرنوشت مرا با خود میبرد
ولی من هم مثل تو یاد گرفتهام
بر زمین نیفتم.
یک کوشش آبی توان دارد
که قلب سنگ بشکافد
کمی باور فقط باید
کمی باور ...
حالا دیگر با باد دوست شدهام
تازه او گاهی مرا سوار بال خود میکند ...
حالا قوی باش
باد توفنده در راه است
بشمار تا سی
یک، دو، سه ...
1 Comments:
چهار ، پنج ، شش ،...
Post a Comment
<< Home