Saturday, June 24, 2006

«تو به من خندیدی و نمی‌دانستی
من به چه دلهره از باغچهء همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می‌دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا
خانهء ما سیب نداشت؟»

0 Comments:

Post a Comment

<< Home