خاطرات آزاده
Sunday, June 04, 2006
چند روز پیش تو اتوبوس، یه بچه هه مامانشو گرفته بود به باد سوءال
می پرسید: مامان اسم بابای عیسی مسیح، ویرجه ، نه؟
مامانشم گفت: نه، مسیح پدر نداره، چون مریم اصلا ازدواج نکرده بود.
بعد بچه هه پرسید پس چرا همیشه میگن
Virg&Merry
posted by Azadeh at
5:55 PM
0 Comments:
Post a Comment
<< Home
About Me
Name:
Azadeh
Location:
Vancouver, British columbia
View my complete profile
Previous Posts
به قول مرحوم حسین پناهیخواهران و برادران نعمت اند...
......از آسمان بعضی آدمیان باید گریخت، به همین ساد...
یادتونه، وقتی برامون قصه می گفتن همیشه اینجوری تمو...
بیا برویم به آن سوی پرچین خیال آنجا جاییست پر از م...
چند نفر گفتن که شعر غمگین دیگه ننویسم..... باشه، ا...
می ترسم و مضطربم می خوام با کسی حرف بزنم، با یه دو...
به هر که گفت تعبیر زندگی شکل صبور همین شقایق است ...
گله در واهمه سرگردان است شهر بیعاطفه چوپان را بلع...
دردهای پوستی کجا؟ درد دوستی کجا؟
یادم می اید روزگاری ساده لوحانه صحرا به صحرا و بها...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home