شازده کوچولو یادتان هست؟ قصهء زیبای آنتوان دوسنت اگزوپری؟ ماجرای پسر بچهء نازک خیالی بود از جنس پاکیزهء زندگی، از دنیای کودکانهء مهربانی. از سیاره ای دیگر. دلش از گلی رنجیده بود و در جستجوی دوست به زمین آمده بود:
«روباه گفت: "اهلی کردن" چیز بسیار فراموش شده ای است، یعنی "علاقه ایجاد کردن"....هیچ چیز را تا اهلی نکنند نمی توان شناخت. آدمها دیگر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند. آنها چیزهای ساخته و پرداخته از دکان میخرند، اما چون کاسبی نیست که دوست بفروشد آدمها بی دوست و آشنا مانده اند. تو اگردوست می خواهی مرا اهلی کن!.»
0 Comments:
Post a Comment
<< Home