خاطرات آزاده
Wednesday, July 12, 2006
«خودت بگو
زنجیر اگر برای گسستن نبود
پس این دستهای بسته را
برای کدام روز خسته آفریدهاند؟؟»
posted by Azadeh at
3:19 PM
0 Comments:
Post a Comment
<< Home
About Me
Name:
Azadeh
Location:
Vancouver, British columbia
View my complete profile
Previous Posts
در مرگ نور نباید سکوت کرد یک دقیقه فریاد به پاس ص...
امشب نه بادی می وزد، نه پرندهای میخواند خورشید...
«وقتی که عاشقترین خورشیدهای سپیده دم به زانو ...
.......برای همین برخواستن است که گاهی باید زمین بخ...
« سختی ها دارد سفر شب ها دارد راه افتادن ها دارد آ...
هی از این پهلو به آن پهلو پس کی آن خواب عمیق آسود...
...........زنگ آخر............ ّ...........
گفتگوها دارم که اگر واژه توان داشت تو را میگفت...
این وقت شب، هنوز بیداری؟ منم خوابم نمیاید منم هیچ...
.........روزگارم بد نیس، شکر خدا شب و روزم بسّمه.....
0 Comments:
Post a Comment
<< Home