Thursday, April 05, 2007

چرا دیگر هیچ پیامی را انتظار نمی‌کشی؟
چرا دیروز که به خانه برگشتی
در را به روی نامه‌رسان باز نکردی؟
برایت نامهء مرا آورده بود
در نامه نوشته بودم
می‌خواهمت که باشی
می‌خواهم تو باشی و
من باشم و
«ستارگان بی شماری از انعکاس ما»
می‌دانم روزی می‌اید که تمام نامه‌ها به مقصد می‌رسند و
انتظار صورتهای چسبیده به شیشه به پایان می‌رسد
من اما خسته نمی‌شوم
هر روز من دلخوشی خوبی ست ....

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سلام آزاده جون
مثل همیشه که بهت س می زدم عو یادم افتاد آدرس جدید وبلاگم رو بهت ندادم
پست آخرم بو بخونی متوجه می شی
خوب و خوش باشی

"http://satrhaye-penhani.blogspot.com/"
عسل

08 April, 2007 12:17  

Post a Comment

<< Home