Thursday, March 08, 2007
Previous Posts
- من چشمهای پفکرده صبوری اتاق سرد و خالی تهها...
- و گامهای رفتن را در سفری که آغاز کردهای مکرر ...
- نمیدانم ... نمیدانم چرا آسمان بیستاره است؟! ...
- یک نفر تنهاست یک نفر با زمین و آسمان تنهاست در ...
- دو راهی پیچیدهای ست پر از علائم رنگارنگ پر از ...
- باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان میزند ب...
- امروز هم باز از آن روزهای خاکستریست باران میای...
- Does the devil make the world... ...?!While God w...
- «باد آمد و همهء روءیا ها را با خود برد» حالا تکل...
- هرگز نومیدوار از فراز قلههای سخت زندگی آینده ر...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home