Monday, February 26, 2007

یک نفر تنهاست
یک نفر با زمین و آسمان تنهاست
در میان جمع خویش
جای کوچکی به او بدهیم
این، حتی با خویش غریبه را
بپذیریم
میهمانش کنیم ...
من به پیشبازش می‌روم
سخت در آغوش می‌گیرمش
و در شبی که به بلندی انتظار است
برایش لالایی می‌خوانم
و او را به ثبت می‌رسانم ...
در لحظه‌ای بزرگ...

0 Comments:

Post a Comment

<< Home