گفتگوها دارم که اگر واژه توان داشت تو را میگفتم
واٰٰژه ها دارم در سر که اگر خلوتی بود تو را میگفتم
دارم از کوچهء خاطره ها میگذرم
گوش کن من تو را میگویم که همدردی و همدل
تو که معنای بهاری و بهاری و بهار، همزبانی
و چه می دانم در کجایی و کجاییست دلت؟
اینقدر هست که از جنس منی، همزبانی
می توانم به تو از دورترین نقطهء خاک
با کلامی برسانم عالمی واژه و حرف و سخن و خاطره را
و تو بدانی که چه میگویم و نخندی به امیدی که مراست
.........................
میبوسمت و در رویا سخت در آغوشم میفشارمت
به تسلای تمام لحظه های نبودنت
0 Comments:
Post a Comment
<< Home