Friday, May 19, 2006

هی گلبرگ شکوفهء انار، همیشه آب سهم تشنه نیست به گمانم قاصدکی دارد سمت ستاره ای دور می رود، هر چه نباشد خبری که هست

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

هی گلبرگ شکوفهء انار، همیشه آب سهم تشنه نیست
در آسمان آبی اشکت نمایشی است
گویا اثری از نام آوران صبح
به این صحنه نیست
با من بگو چرا
گلخون دل شکسته ای سحر
با هر نوای تو
هر جا سراغ سوسوی چشمی گرفته ام
اما به راز تبسم شبنم قسم

بویی از این قماش، در این پهنه نیست

به گمانم قاصدکی دارد
سمت ستاره ای دور می رود
، هر چه نباشد خبری که هست
از پژواک خاطره ها بگو دمی
من قصه نگفته به رازداران کوی تو
با هر که گفته ام
گفتند راست گفته ای
هر جا که قاصدکی سوی ستاره پرواز می کند
جتما خبری هست
یک گوشه کبوتر بی بال و پری هست
با ناله ای غریب
راز نگفته آن غنچه پرپر
به هر دوست می دهد
از قطره بی رو و ریای خوش شبنم
از آینه ماه ،از موج دمادم
از دوست بپرسید که آیا
در سینه پرواز کبوتر
از بارقه صبح بهاری اثری هست
از قاصدک رفته ز مشتم
از مانده اندوه، از قصه ماتم
از دغدغه آسوده کناری اثری هست

هر جا که قاصدکی سوی ستاره پرواز می کند
جتما خبری هست

You should forgive me, I thought I would continue what you beautifully started. I apologize for my invasion. I thought I pick up where you left off. May be I shouldn't have. But then again you would forgive me, wouldn't you?
Feel free to edit and modify.

21 May, 2006 23:31  

Post a Comment

<< Home